
بنام اهورا که هرچه دارم از اوست
از دست عزیزان چه گویم گله ای نیست گر هست دگر حوصله ای نیست
خب عزیزی بود یه زمان
در یک خاصیه یک مکان
مرا خوش حال میکرد زمانی
ویران شده دگر ان مکانی
که روزگاری بود برای ما شادی
دیگه هستم نسبت به همچی عادی
مگه غیر اینکه همه میرن و ما میمونیم و خودمون
پس ناراحتی نباید باشه این گله موون
یاور همیشه مومن فریاد میزنه :
در این دنیا که حتی ابر نمی گرید به حال ما
همه از من گریزانند تو هم بگذر از این تنها
فقط اسمی به جا مانده از آنچه بودم و هستم
دلم چون دفترم خالی قلم خشکیده در دستم
گره افتاده در کارم به خود کرده گرفتارم
به جز در خود فرو رفتن چه راهی پیش رو دارم
رفیقان یک به یک رفتند مرا در خود رها کردند
همه خود درد من بودند گمان کردم که هم دردند
نظرات شما عزیزان:
منظورم ب بعضیای دیگ بووووووود تو ک داداش خوووووووودمی
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
:: برچسبها: (رفیقان ),
